وارونه سرا
۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه
خواب آلوده که باشی، نه خواب میبینی مثل وقتی که در خوابی، نه رویا می پرورانی مثل وقتی که هوشیار هوشیاری.
در کرختی عمدی، بیخیال دنیایی فقط. شاید هم نوعی هوشیاری باشد، یک خود-هوشیاری برای در هیچ بودن ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درباره من
minerva
مشاهده نمایه کامل من
صفحات
صفحه اصلی
Haiku revolts
دنبال کننده ها
بايگانی وبلاگ
◄
2013
(4)
◄
ژوئیهٔ
(4)
◄
2012
(3)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(2)
◄
2011
(44)
◄
اکتبر
(4)
◄
سپتامبر
(2)
◄
اوت
(5)
◄
ژوئیهٔ
(8)
◄
ژوئن
(8)
◄
مهٔ
(3)
◄
آوریل
(5)
◄
مارس
(5)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(3)
▼
2010
(80)
◄
نوامبر
(2)
◄
اکتبر
(3)
◄
سپتامبر
(7)
◄
اوت
(6)
◄
ژوئیهٔ
(4)
▼
ژوئن
(25)
ایکس او
هیولای برفکی
سایه میزنم
بازی نقاب ها
تنانه ای با خورشید
هیچ زندگی
سکوت در گلو می اندازم وقتی بگو مگو های کودکی-خیز ب...
فراگرد "فرد شوندگی"
گوشه ی دیلمان
دام
دست بازی کردن
بو
بیشمار
نذر
تمنا
خواب آلوده که باشی، نه خواب میبینی مثل وقتی که در ...
اینجا شعر نمیگویم ۲- هورا
اینجا شعر نمیگویم ۱- کلاسیک ها
راهی دریا
یک دو سه چهار
بختک "سبز"
حادثه
مرگ سایه ها
سهم بوسه
پیله ی خواب
◄
مهٔ
(32)
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2009
(2)
◄
مهٔ
(2)
◄
2006
(1)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
2005
(1)
◄
اوت
(1)
◄
2004
(1)
◄
ژانویهٔ
(1)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر