به اصرار یغما و نغمه های فریادش،
نشسته بودم بر شاه-پیچ های آن خم گمشده در شوراب نقره ای
به هر تابش آفتابی،
به هزار کنایه،
هزار گرد و واگرد می خوردم،
غرق شورابه
هیچ اصرارم ثمر نداشت
که مدفونم کنند زیر شنها
به اصرار یغما و نغمه های فریادش،
هزار موج مرا هر دم و وادم،
فرو می خورد در شورابه های دل-آشوبه
نشسته بودم بر شاه-پیچ های آن خم گمشده در شوراب نقره ای
به هر تابش آفتابی،
به هزار کنایه،
هزار گرد و واگرد می خوردم،
غرق شورابه
هیچ اصرارم ثمر نداشت
که مدفونم کنند زیر شنها
به اصرار یغما و نغمه های فریادش،
هزار موج مرا هر دم و وادم،
فرو می خورد در شورابه های دل-آشوبه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر