وارونه سرا
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه
به یاد کی یر کگارد
دلش که میلرزد، آزادی را میبیند
اسیرش که میکند تا نپرد، وجدان را
وجدان یا آزادی حالا؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درباره من
minerva
مشاهده نمایه کامل من
صفحات
صفحه اصلی
Haiku revolts
دنبال کننده ها
بايگانی وبلاگ
◄
2013
(4)
◄
ژوئیهٔ
(4)
◄
2012
(3)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(2)
◄
2011
(44)
◄
اکتبر
(4)
◄
سپتامبر
(2)
◄
اوت
(5)
◄
ژوئیهٔ
(8)
◄
ژوئن
(8)
◄
مهٔ
(3)
◄
آوریل
(5)
◄
مارس
(5)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(3)
▼
2010
(80)
◄
نوامبر
(2)
◄
اکتبر
(3)
◄
سپتامبر
(7)
◄
اوت
(6)
◄
ژوئیهٔ
(4)
◄
ژوئن
(25)
▼
مهٔ
(32)
مرز
غوزک پنبه میکارم در خیالمنرم نرمکتیزی تند تب نشسته...
پشت افق
مصادره
اسطوره سنجاقک
قمار بازان کودکی
خاطره
معصومیت
ماه
سمندر
سایه ها
خمیر بازی
پیروزی
پرومته
دریا
قفل و کلید
زلالیت مسموم
چه بیهوده
شب
تخیل
از آسمان افتاده ام ... تالاپ تالاپ به این ستاره و ...
خواب و بیداری
تجاوز
ما ققنوس بودن خودیم در تناوب زایش و مرگ خود
شب تردید
یک موقعییت فلسفی
بازی
مبارزه
اخلاقیات من
به یاد کی یر کگارد
قلقلک های افسونگر
بر لبه که گام برداری یک طرف نفس حبس شده از ترس اس...
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2009
(2)
◄
مهٔ
(2)
◄
2006
(1)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
2005
(1)
◄
اوت
(1)
◄
2004
(1)
◄
ژانویهٔ
(1)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر