۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

واگویه وارونه خستگی

شبیهشان نباشی، کشته میشوی

شبیهشان شوی، میمیری خودت


این کثافت کده ی مرده شور

این کثافت کده ی وامانده … آنها میگویند … من میگویم


شانزده سالگی و سی سالگی هر دو مفت میبازی و مفت اشک میریزی

شانزده سالگی و سی سالگی هر دو مفت به گور میشوی


همه سالگیت به شباهتت سنجیده شدی

شبیه سازی شده باشی، اعلایی.


چه عصبیت منطق ناگزیریست این درندگی ولایت

چه عصبیت منطق گیریزیست این منطق کشته ی منطق کشته


اوه اوه اوه … سری به نشانه ی تحقیر

اوه اوه اوه … چشمی به نشانه ی من تو هیچ بین


ریشه در ناکجا کشته ای دارد این سر به فلک ساییده دعوی … این کهنه زخم دعوا

هیچت را به همه میبینند

همه ات را به هیچ میگریند

همه ی هیچت را تهدید هویتشان میدادند

هیچ، همه ات را میبینند؟


ندیدنشان دوراندیشی کفتر پسندیست.

دیدنشان اما نزدیک بینی عقاب


پشمینه پوش دوره گردی باشی پا بر پا کشان

پشمینه پوش دوره گردی باشی پا بر پا کشان، آرشه کشان

له شده زیر پا میشوی، مرده پیش از مردن

مگس هوا میشوی، به یک تلک از میدان به در شده


غم تلخیست خود بودن

غم تلخیست خود نبوده باشیدن

غم تلخیست نا خود بودن

غم تلخیست نا خود شدن


و از همه زق زق کنان تر، غم تلخیست چگونه بودنت هر دو سه دیدار پرسیده شدن؛ هر دو سه دیدار به سخره گرفتن.

کوبیده میشوی به سقف همان کائنات سرد خیزشان

کوبیده میشوی در پساپس غصه شیونشان


میدانی که میگریی و فراموش میکنی

میدانی که میگریی و میفشاری

میدانی که جفت لبخندی جوابشان میدهی

میدانی که به حساب نانوشته مینویسی

میدانی که گریزی نیست ازین آه و ناله


تهدید میشوی و تهدید میشوی و تهدید

تهدید به نبودن

تهدید به نیستن

تهدید به احساس

تهدید به عصبیت

تهدید فن بیان جزو جزو این ملک مطلق است

تهدید ضرب فنی جزو جزو رکن قدرت این شهریت روستاست گویا


تکرار میشوی در خودت

تکرار میشوی در تکرار کردن خودت


نشخوار میکنی نشخوار شدنت را، سکوت بویناکت را

کاش راهی برای مردن بود

ببینن تمسخربیهوده بودن بلاهاتت را میزنند. میدانی که …

خسته ای از خسته بودنت

همین


دست آخر فقط شاید بپرسی کی میشویم؟