۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

شورابه

به اصرار یغما و نغمه های فریادش،
نشسته بودم بر شاه-پیچ های آن خم گمشده در شوراب نقره ای

به هر تابش آفتابی،
به هزار کنایه،
هزار گرد و واگرد می خوردم،
غرق شورابه

هیچ اصرارم ثمر نداشت
که مدفونم کنند زیر شنها

به اصرار یغما و نغمه های فریادش،
هزار موج مرا هر دم و وادم،
فرو می خورد در شورابه های دل-آشوبه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر