۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

مه

در یک حجم پس-مانده
از توده ای بخار گرفته و خسته،

مه در بیرون پنجره
بد به خلشتی
می ساید ران های سفید و لخت و تنبلش را
به نره موج های نعره زن
در شکن های دریا

افق رو گرفته
در سکوت آزرم این خفگی خیس ناملموس

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر