۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

هیچ شب

شب،
برقابرق سیاه و نقره ای و گاهی سبز ...

آن گوشه ها،
در کناره ای دنج، از مرداب رو گرفته در سایه ی
خیزران و خزه و تکه پاره-عکسهای معجوج ماه،

آب،
به وسواسی مهوع
یک چین بالا، یک چین پایین،
موج به عشوه می شکست
به هر تکه از قوس های شکسته ی ماه و ستاره.

و مرد مرده،
تهی و هیچ
قطره قطره به سلامتی سیاهی مرداب
نوش می زد در شکن ماسه های روان و خالی زیر پایش

سیاه و نقره ای و گاهی هیچ هیچ ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر