۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

در آن خلسه های آبی گاه به گاه،
صداها را می دزدم
از حنجره های گرم زائران پیر

رها در ثقل این جادویی های رنگی،
در باغ پشتی به نام می زنم
صداهای دزدی را

می کارمشان در دستان پیانو زن عاشق،
همو که لب به تنانه میزند
در ترانه های آرام آرام خلسه خیزش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر