۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

پوست انداختن

در همان سپتامبر، راوی به رهنمونی تقدیر به آن مکان کشیده می شود. تنها چیز خواندنی که با خود بر می دارد شعری از اکتاو پاز است که در آن زمان هنوز منتشر نشده:
آب، فرادست
پایین، جنگل
باد در کوره راه ها
چاه جنبشی ندارد
سطل سیاه آب جامد
آب به سوی درختان پایین می رود
آسمان بالا می آید تا لب های ما.
راوی بر آن می شود که در این شعر تامل کند. خجلت زده، از خود می پرسد چرا شاعران می توانند همه چیز را با کلماتی چنین اندک بگویند و فکر می کند که بودلر در پاسخ می گوید تنها شعر هوشمندانه است. راوی، سیپه توتک*، خدای پوست انداز ما، پوست می اندازد.

پوست انداختن. کارلوس فوئنتس. عبدلله کوثری.
*Xipe Totec، در اساطیر آزتک، خدای باروری که با پوست انداختن سبب باروری خاک می شود و چرخه ی طبیعت را تداوم می بخشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر