۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

خواب از دریا

بعد از ظهر ترک خورده
گرما ملس و خیس، آویزان رگهایم
دریا را به خواب می کشانم
به اتاق
دریا درد و خشم
سینه چاک پرستوی مهاجر، به خون از غلای سایه
به ناوک و بادبان و شلیک ها

دلتنگی ماهی ها، باله هایم می شوند تا بلغزم
زیر پوست ورم کرده ی آب
تب آمده از هذیان بی رمق پرستوها

بازوی سفید، تفت خستگی
چنگ می برم بر گلو
شیهه می کشم
چموش اسب به طوق خیسی
بخار می شود
بسط پوست کبود اتاق و دریا

به مختصات خزه ها و صخره ها،
سنگ چین دور تختخواب
حایلی از آینه
نمای جغرافیا

چموشی خوسبیده، به انتظار خواب می بینم
به آینه، به عبور
به بر نشیند، به دست آید
دست که می برم که بگیرمش، آهش را،
دست نرم و نرم سفت و سفت پا می شود
تنانه به اغوا به شلیک به رود می کشد

خواب، اتاق و دریا، رود
پرستو، به نغمه
حوالی بادبان ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر