۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

خاطره

انگار تمرد از عمد میکنی، روی برتابیدن را
انکار را.

آشفته سر، خیرگی را تاب می آوری
در بساط دوره گرد خاطره فروش

خیره ی خاطره ی نقره ی ماهی،
در شب عبور از کمین گاه ماهی نور
که به آنی
فرو لرزاند مرز آبی و خشکی را،
حیات و مرگ را.

مرز را بلعیدش
در هوس نور، ماهی
ماهی نور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر